کد مطلب:211839 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:241
ساده زیستی
نقل شده است: روزی یكی از یاران امام جعفر صادق (علیه السلام) به نزد ایشان رفت و دید كه آن حضرت، پیراهنی پوشیده كه گریبان او را وصله زده اند، آن مرد پیوسته نظرش بر آن وصله بود و گویا از پوشیدن آن لباس، توسط امام مسلمین تعجب كرده بود.
حضرت به او فرمود: «چه شده است، تو را ای مرد كه نظر به سوی من دوخته ای؟»
گفت: نظرم به وصله ای است كه در گریبان پیراهن شماست. فرمود: «این كتاب را بردار و بخوان».
آن مرد، كتاب را برداشت و آن مطلبی را كه امام (علیه السلام) به او نشان داده بود، خواند در آن كتاب، این چنین نوشته شده بود:
[ صفحه 24]
«ایمان ندارد، كسی كه حیا ندارد، كسی كه در معاش خود تقدیر و اندازه ندارد و نو ندارد، كسی كه كهنه ندارد». [1] .
[ صفحه 25]
حضرت به او فرمود: «چه شده است، تو را ای مرد كه نظر به سوی من دوخته ای؟»
گفت: نظرم به وصله ای است كه در گریبان پیراهن شماست. فرمود: «این كتاب را بردار و بخوان».
آن مرد، كتاب را برداشت و آن مطلبی را كه امام (علیه السلام) به او نشان داده بود، خواند در آن كتاب، این چنین نوشته شده بود:
[ صفحه 24]
«ایمان ندارد، كسی كه حیا ندارد، كسی كه در معاش خود تقدیر و اندازه ندارد و نو ندارد، كسی كه كهنه ندارد». [1] .
[ صفحه 25]
[1] منتهي الآمال.